آخرین آرزوی دلم

یک روز می رسد که در آغوش گیرمش، هرگز بعید نیست خدا را چه دیده ای ...

اعتکاف

چند روزی بود هوای اعتکاف افتاده بود به سرم دو دل بودم که برم یا نه. دوران مجردی حدود ده سال پیش دو بار رفته بودم اعتکاف ولی بعد از ازدواج دیگه نرفتم . دختر داییم ثبت نام کرده بود و خیلی اصرار میکرد منم برم ولی قبول نمی کردم  نمیدونم چرا احساس میکردم دیگه حوصله اینکه سه روز یکجا باشم و فقط عبادت کنم رو ندارم . تا اینکه دقیقا یک روز قبل از اعتکاف یهو تصمیم گرفتم برم انگار بهم الهام شده بود.. خلاصه از شوهرم اجازه گرفتم و رفتم ثبت نام کردم.  و اون شب زودتر از دختر داییم من مسجد بودم. دو روز اول اعتکاف عالی گذشت کلی دعا کردم برای خودم وبقیه . کلی نماز خوندم توی مراسم وفات حضرت زینب گریه کردم  وقتی مداح به سفارش بعضی خانم ها  ...
4 ارديبهشت 1395
1